بعضی موقعها مینشینیم و با خودمان فکر میکنیم که مثلا 23 سالمان شده و هنوز هیچ کاری نکردهایم. احساس میکنیم همه این سالها بیهوده گذشتهاند و اگر هم دقت کنیم، متوجه میشویم همهاش به دلیل تنبلی خودمان بوده است.
نگاه میکنیم و میبینیم، یک عالمه فکر، ایده و کار در برابرمان بوده و هست که همین طور روی هم تلنبار شدهاند، بدون اینکه کسی به دادشان برسد. در همه آن سالهایی که میتوانستیم کارهای به درد بخوری انجام دهیم، سرمان به کارهای دیگری گرم بوده است.
هرچی بزرگترها میگویند «از این جوانیت استفاده کن، این جوانی دیگر برنمیگردد» باز هم همه چیز را به شوخی برگزار میکنیم. اگر به اطرافمان نگاه کنیم، متوجه میشویم خیلی کارهای به درد بخور برای انجام دادن داریم که از یک جا نشستن، بهتر است.
اصلا بنشینید و فکر کنید که چه چیزهایی یا معاشرت با چه آدمهایی حوصلهتان را سر جایش میآورد. به کارهایی که همیشه دوست داشتید انجامشان بدهید فکر کنید و راههای رسیدن به هر کدام را برای خودتان حلاجی کنید. بعضی از ما استاد کارهای نیمهتمام هستیم که شاید به خاطر همان تنبلی ماست.
توصیه ما این است برای اینکه اوقاتتان را بیهوده هدر ندهید و فردا غصه روزها و سالهایگذشته را نخورید از اوقات فراغت خود نهایت استفاده را ببرید.
مثلا میتوانید کتاب بخوانید که هم برای خودتان مفید است و هم از بطالت بهتر است. بعد از خواندن هر کتابی متوجه میشوید چیزهایی یاد گرفتهاید که با 100 سال یکجا نشستن یاد نمیگرفتید یا اگر کتاب خواندن برایتان عذاب است، میتوانید در اوقات فراغت فیلم نگاه کنید یا هنری یاد بگیرید، مثلا بروید کلاس موسیقی یا نقاشی یا ... هم روحیهتان خوب میشود و هم هنری دارید که میتوانید لذت ببرید.
همیشه بکوشید که به آموختههایتان اضافه کنید و از تجارب دیگران هم سود ببرید. همیشه به این فکر کنید که فردا برای انجام دادن کارهایی که در ذهنتان دارید، دیر است و هیچکس جز خودتان نمیتواند از افسردگی و روزمرگی نجاتتان بدهد
منبع : www.jamejamonline.ir